امام رضا (ع) در نیشابور
مأمون از امام خواسته بود از خانوادهاش هرکه را میخواهد همراه خویش به مرو بیاورد، امام با خود هیچ کس؛ را به همراه نبرد.
امام در نیشابور، در میان دهها هزار تن از مردم استقبال کننده، روایت «سلسلةالذّهب» را خواند: « لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَيْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَرْحَلَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ الْحَدِيثِ فَقَالُوا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَهُ مِنْكَ وَ قَدْ كَانَ قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَ» پدرم موسی کاظم، از پدرش جعفر صادق، از پدرش محمدباقر، از پدرش زین العابدین، از پدرش شهید کربلا، از پدرش علی مرتضی نقل کرد که فرمود: دوست من و نور چشم من رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: جبرئیل علیه السلام گفت که: از پروردگار شنیدم که فرمود: کلمه «لا اله الاّ الله» (توحید) دژ من است، پس هرکس آن را بگوید، داخل دژ من شده است و هرکس به دژ من وارد شود، از عذاب من در امان است.» امام در آخر حدیث «سلسلة الذّهب» پس از اندکی تأمّل، به حضّار و نویسندگان خطاب کرد: این موضوع شروطی دارد: «و انا من شروطها؛ پذیرش امامت از جمله شروط آن (ایمنی از عذاب الهی به واسطه پذیرش توحید) است.» توحیداز نظر امام پایه زندگی با فضیلت است که به کمک آن از هر بدبختی و رنجی، رهایی به دست میآید «ولایت»در فلسفه سیاسی امام همبستگی شدیدی با «توحید» دارد؛بارهبری حکیمانه و دادگرانه امور جامعه به سامان میرسید. امام در نیشابور از فرصتِ به دست آمده برای بیان حقیقت امامت بهره گرفت.