1-اگر در دنیا دقت کنیم متوجه می شویم هر چیزی و اتفاقی که بوجود می آید علتی دارد.
پس باید این دنیا هم علتی داشته باشد و چیزی موجب ایجاد آن شده باشد.
و آن چیز خداست.
پس به این نتیجه می رسیم هرچیزی چیز دیگری علت بوجود آمدن آن است و
باید این سلسله ادامه پیدا کند و سرانجام به چیزی برسد که خودش از اول وجود داشته باشد.
زیرا اگر خودش از اول وجود نداشت پس هیچ چیزی بوجود نمی آمد.
حالا به نظر شما آن چیزی که خودش باید وجود داشته باشد و از اول بوده چیست؟
آیا می شود گفت دنیا خودش همین جوری وجود داشته؟
باید چیزی از اول وجود داشته که تغییر و نابودی در آن نباشد.
زیرا اگر چیزی تغییر کند یا نابود شود پس چیز دیگری روی آن تاثیر گذاشته و علتی بالا تر از آن بوده است.
پس دنیایی که مدام تحت تغییر و نابودی است چطور می تواند از اول وجود داشته باشد باشد؟
پس نتیجه می گیریم باید خدایی بدون تغییر و بدون نابودی از اول وجود داشته باشد.
درضمن خدا خودش زمان و مکان را آفریده است پس این مفهومی ندارد که بگوییم خدا از کی بوده؟
همان طور که جنیان می توانند در زمان و مکان سیر کنند و محدود به زمان و مکان نیستند.
(ابته جن ها محدودیت ها و عمر فانی دارند)
درسته که بعضی چیز های دنیا به بعضی چیز دیگر تبدیل می شود و برخی چرخه ها بوجود می آیند
اما دلیل علت نداشتن دنیا نمی شود زیرا اولاً کل این چرخه و هریک از موادش از کجا آمده
دوماً چه نیرویی و هوشی موجب تغییر کردن منظم این چرخه ها می شود
سوماً همیشه این طور نیست مثلا انسان ها از اجدادشان
و آنها سرانجام از حضرت آدم و حوا پدید آمدند حالا حضرت آدم و حوا از ما بوجود آمدند؟
درسته که خاک انسان ها درون چرخه های دنیا تغییر می کند و شاید انسان دیگری شود
(مثلا مرگ انسان و تبدیل به خاک و خاک به گیاه و گیاه به بدن انسان و بعد فرزند بوجود آید)
اما نکته مهم اینه که روز اول چه کسی انسان رو آفرید؟ خاک انسان از کجا آمد؟
اگر هم نظریه جهش را بیان کنیم که اولا این نظریه است نه استدلال بعدشم
چه عاملی موجب جهش شده؟
2-دنیا منظم است.مثلا یک روز 2+2 نمی شود 4 و روز دیگر 1000
مگر این که به مثلا با معجزه یا دلیلی تغییر کند.
در هر جا که نظم است مدیری هم هست پس دنیا هم باید مدیری که جهان را اداره می کند داشته باشد.دنیا هم که از خودش هوشی ندارد پس این هوش و تدبیر دنیا باید از فرد هوشمند و توانا دیگری باشد
که به او می گوییم خدا.
شما می توانید به حرکت منظم ستاره ها و منظومه شمسی یا نظم موجود میان مورچه ها و حشرات
یا نظم موجود در داخل بدن انسان و….توجه کنید.
اگر شما به اتاقی که قبلا نامرتب بوده و حالا مرتب شده بروید متوجه می شوید کسی آن را مرتب کرده پس چطور میشود دنیا بدون منظم کننده ای باشد؟
3-به معجزه جاوید که قرآن است نگاه کنید.
وقتی آن را به زبان اصلی اش که عربی است بخوانید
و آن را باسایر متون و اشعار عربی و حتی مفاتیح مقایسه کنید
متوجه می شوید که فرقی وجود دارد.
هیچ کسی تا به حال نتوانسته چند آیه شبیه قرآن بیاورد.
اگر به مفاهیم قرآن دقت کنیم متوجه مفاهیم عمیق و درستی می شویم و
در هیچ جای قرآن کمی یا زیادی یا ناهماهنگی نمی بینیم.
این طور نیست که قرآن چیز اشتباهی یا غلط عربی یا مشکلی داشته باشد.
جالب تر این که قرآن توسط کسی (=پیامبر) بیان شده که تا آن زمان سواد نداشته است.
قرآن به مرور در مطالبش تغییر اتفاق نیفتاده در صورتی که اگر انسانی گفته بود
در مطالبش تغییر بوجود می آمد و
مانند نظریه دانشمندان باید تغییر می کرد یا تکامل می یافت
یا حداقل شبیه آن را کسی گفته بود.
این طور نیست که کم کم مفاهیم تغییر کرده باشد بلکه به صورت هماهنگ از اول نازل شده است.
همچنین قرآن به صورت مخفی از برخی از اسرار هستی که تا آن زمان کشف نشده بود
بیان می کند پس نتیجه می گیریم باید شخصی غیر از انسان ها و حتی جنیان قرآن را گفته باشد.
چرا که جنیان یا شیاطین هم چیزی مانند قرآن نیاوردند.
4-هر نیازی که داریم آن چیز وجود دارد.
مثلا اگر گرسنه می شویم غذا وجود دارد.بعضی چیز هایی هم که ما
نیاز داریم در این دنیا نیست و بعد از مرگ هست مثل میل به جاودانگی.
درون ما نیاز به عشق ورزیدن به کسی که ازبین نرود و همیشه کنار ما باشد و
برترین و قوی ترین و مهربان ترین وبی نظیرترین… باشد نیاز داریم.
خوب این نیاز چه چیزی جز خدا می تواند ارضایش کند؟
5-ما نیاز داریم چیزی را بپرستیم که واقعا لایق پرستش باشد،
خوب چه چیزی لایق پرستش است؟
این نیاز نشانه ی وجود خداست.
آن هایی هم که خدا را نپرستیدند بت یا زن یا شهوت یا مال یا قدرت و….را پرستیدند.
6-در طول تاریخ معجرات پیامبران اتفاق افتاده و افراد گوناگون آن ها را نقل کرده اند
معجزاتی که هیچ فرد عادی مانند آن ها را نیاورده است.
خوب این ها نشانه ی چیست؟
7-پیامبرانی سالم عاقل و راستگو در طول تاریخ با معجزات گوناگون و
دلایل منطقی آمدند و گفتند خدا هست.
همه ی آن ها بر یک خدا و دین هایی شبیه به هم دعوت کردند.
آن ها به دنبال دنیا و ثروت و قدرت نبودند و زندگی ساده ای داشتند و
حتی بعضی از آن ها جانشان را در این راه از دست دادند.
خوب این ها چرا این کار ها را می کردند؟
آن ها می خواستند بگویند خدا هست.
و این که همه آنان در طول تاریخ بر یک خدا و دین هایی شبیه به هم دعوت کردند
نشانه این است که از طرف یک نفر آمده اند.
8- امامان و خردمندان منطقی زیادی به خدا ایمان داشتند خوب چرا؟
9- عده ای دم از عشق خدا زدند و عاشقانه عبادت کردند عاشقانه شعر سرودند و
عاشقانه زندگی خویش را در راه خدا گذراندن و عاشقانه در راه خدا شهید شدند.
نصف شب عاشقانه پا می شدند و می شوند و به عبادت های طولانی و با شوق می پردازند
خوب این احساسات و عشق این ها می شود بدون معشوق باشد؟
10-آدمی وقتی یه جایی گیر میوفته و یاد خدا می کنه آرامش پیدا می کنه
این آرامش خاص از هیچ راه دیگه ای بدست نمی آید منشأ این آرامش چیست؟
11-اتفاق های عجیبی مثل جنگ های حق و باطل که با وجود کمی تعداد و
چیز های دیگه پیروز شدن و چیز هایی مثل امداد های غیبی در جنگ و گرفتاری،
شفا یافتن یک فرد با دعا و توسل به امامی که شهید شده ،اجابت دعا ها و
رفع گرفتاری های سخت با دعا،به خواری کشیده شدن ظالمان قدرتمند توسط مومنان ضعیف،
مسخ شدن گنهکاران،بدبخت شدن و عذاب ملت های گنهکار به مرور زمان و
شبیه بودن چهره های مومنان و شهدا و بی اثر کردن کار های شیاطین و مرتاضان به وسیله دعا
و آدم های از کما برگشته و مختلفی که همگی میگن
تونل سیاهی دیدن که در آخرش نوری هست که
هنگام رسیدن به آن نور (که میگن خداست) احساس بی نیازی می کنند،
نشانه وجود قدرتی فرا تر از ما و شیاطین هست.
12-از احادیث و قرآن، متوجه پیش گویی ها و علوم کشف نشده ای توسط آنان می شویم.
این سخنانشان که راست بود پس شاید بقیه سخنانشان درباره خدا و قیامت هم راست باشد!
چند نکته:
1-بعضی چون خدا رو نمیبینن و لمسش نمی کنن و صداشو نمی شنون به او اعتقاد ندارن.
اما اینها دلیل نمیشه همون طور که ما مثلا جاذبه زمین یا موج ها رو نمی بینیم اما از نشانه ها
متوجه می شویم هستند.
2-بعضی هم گذشته ساخته شدن کره زمین و
نظریات(که البته نظریات نه استدلال های بدون تغییر) بوجو آمدن آدم و….بیان می کنند
اما این ها فقط دارند میگن که چنین اتفاق هایی افتاده خوب چه کسی این اتفاق ها رو مدیریت کرده
و منشا این اتفاق ها و نقطه آغاز این اتفاق ها چه بوده؟
3-بعضی هم توقع دارن از همون اول به اوج یقین و ایمان برسن و خداوند رو احساس کنن.
ایمان معمولا مدت ها طول می کشه و کم کم ایمان رشد پیدا می کنه و باید به عمل با دین و
با منطقی بودن ایمانمون رو حفظ کنیم و با ایمان تر بشیم.
4-بعضی هم به دلیل اجابت نشدن دعاشون و مشکلات سخت کافر میشن
که باید بدونن دعا شرایط خاصی اجابت می شود و گاهی هم اجابت نمی شود و
اجابتش هم شاید دیر انجام شود. در این جور مواقع باید صبور بود.
اصلا از طریق دعا برای موارد عادی نمیشه گفت خدا هست
چرا که ممکنه یه بت پرست هم دعا بارون کنه و به دلایل آب و هوایی باران بیاید.
5-توصیه من اینه که حتی اگر اعتقاد ندارید نماز هاتون رو بخونید یا
حداقل آخر شبها یا در هر زمانی به مدت چهل روز پا او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید
و از خدا خودش را بخواهید و دعا های مختلف کنید شاید از این طریق خدایتان را پیدا کردید.
6-دلایلی قطعی بر وجود خدا هست
حالا چه دلایلی فطعی بر نبودن خدا هست؟